+پنچشنبه:می گفتن قراره از پنچشنبه غروب هوا نامساعد شه و اگه قصد سفر به مناطق شمالی کشور رو دارید قبل از شروع این تغییر آب و هوایی، هر چه سریع تر به مقصد برسید که در زمان این رویداد در جاده ها نباشید.پنجشنبه تعطیل بود ولی قهرمان باید می رفت سرکار. یعنی یهویی همچین اتفاقی افتاد و ما که قرار بود صبح زود به سمت شمال حرکت کنیم، برنامه مون تغییر کرد و به بعدازظهر موکول شد.هی همش استرس اینو داشتیم که جلومونو بگیرن و برمون گردونن به تهران. راستشو بگم در ایام کرونا این اولین باری بود که با ماشین خودمون می رفتیم شمال. در سال ۹۹ دو سه بار رفتیم شمال، اونم با اتوبوس.هیچی دیگه، با هزارتا بسم الله و سلام و صلوات از شرکت قهرمان استارت زدیم و عازم جاده شدیم.پلیس بود، نه که نبود، ولی کاری با ماشین های عبوری نداشتن. البته ناگفته نماند که ما از جاده فیروزکوه اومدیم. چون در احبار نوشته بود که برف سبکی در جاده هراز در حال باریدنه و بستن زنجیر چرخ اجباریه. جاده فیروزکوه خشک بود و بسیار خلوت. فقط گدوک اندکی بارونی بود که اونم به آرامی عبور کردیم. درسته هیچ برفی در جاده فیروزکوه ندیدیم ولی زمستانی بودن جاده کاملا مشهود بود. سرد و خشک بود ولی بی روح نبود. ( دارم صدای بارون، راغب رو گوش می دم !!...). بالاخره رسیدیم خونه
مامانم
اینا. و خدا می دونه که تنها کسی که در این دنیا بخاطرش میام شمال، مامانه و بس.چقدر از دیدن مون خوشحال شد این زن. روزه بودیم. البته تو ماشین به کوچولو افطار کردیم. یکم نون و کتلت و سیب زمینی سرخ آورده بودم از خونه، چایی هم که دم دادم تو ماشین. مامان هم برامون افطاری و شام مفصلی تدارک دیده بود. (یه سر رفتم پماد ویتامین آ زدم به تبخال خشک شده ی گوشه لبم، که اینم داستانی داره برا خ +15.مقاومت!...
ادامه مطلبما را در سایت +15.مقاومت! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : dokhtare-koohestanam بازدید : 78 تاريخ : پنجشنبه 9 تير 1401 ساعت: 2:50